کد مطلب:314075 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:173

از خدا شفای تو را خواستم
2. یكی از همكارانم نقل كرد: روز تاسوعا به بیمارستان بوعلی تهران رفتم تا برای مسئولین روضه بخوانم. دیدم جوانها یك پرچم سیاه بالای تخت خود زده اند «آیس من الحیاة و آنس بالموت»، و مثل شمع مشغول آب شدن هستند. در آن میان، جوانی مرا صدا زد و گفت: آقا، من هم جوانم، آرزو داشتم مثل همه ی جوانها برای حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام عزاداری كنم...

تاسوعا و عاشورا گذشت، روز اربعین در بازار نوحه می خواندم، جوانی عجیب سینه می زد، تا مرا دید جلو آمد و گفت: آقا، مرا می شناسی؟ گفتم: خیر. گفت: یادتان هست روز تاسوعا، بالای تخت من آمدید؟ شب كه شما رفتید، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آمد و به من فرمود: برخیز! گفتم: طاقت ندارم. گفت: از خدا شفای تو را خواستم والحمدلله بهبود حاصل شد.



[ صفحه 473]